تاکسی

همه دیروز را برف بارید و امروز هوا واقعا سرد است٬ خیلی سرد.

صبح بود٬ هنوز برفها کاملا سفید بودند. دستهایم را در جیبم فرو بردم

 و در امتداد سکوت کوچه به راه افتادم. رد پایم مثل مهر تائید حضورم

بر تن کوچه به جای می ماند. من اولین کسی بودم که روی سپیدی

این برفها قدم می زدم. از این بابت خوشحال بودم که تو را دیدم از آنسوی

کو چه می آیی و حدس زدم که باید حس مشترکی داشته باشیم. داشتم

از روی سبیلهای مخملی یکی در میانت سنت را حدس می زدم که ایستادی

و دستت را در سطل آشغال همسایه های آنسوی کوچه فرو بردی و دیدم که

از آشغالهای  توی آن چندتایی را بیرون کشیدی و ریختی توی گونی سپیدی

که بر دوش داشتی و من چطور متوجه آن گونی نشده بودم. نمی دانم چقدر

 گذشت تا به تو رسیدم و نفهمیدم چه گفتی فقط دستت را دیدم که به سوی

 من دراز بود و ناگهان همه شعارهای ضد تکدی گری به ذهنم هجوم آورد و به

 این فکر کردم که شاید این دست من بود که به سوی تو دراز بود و چه دردناکست

 دستی را که دراز می کنی خالی برگردد و وقتی با غرور شکسته ات و نگاه

شرمگینت تشکر کردی هم٬ چیزی نشنیدم.

                         .

                         .

                         .

از کوچه ای به کوچه ای تا رسیدم سر خیابان اصلی. سرد است٬ کاش زودتر تاکسی بیاید.

من هنوز اینجا ایستاده ام. چند دقیقه پیش دختر همسایه اتو زد و رفت. من هنوز به تو فکر

می کنم که شاید حالا به آشغالهای خانه ما رسیده باشی و میمون بالای درخت٬ از آن بالا

به همه ما پوزخند می زند و به فکر اینست که بعد از این نارگیلهایش را با انرژی اتم پوست

خواهد کند و من هم خوشحالم چون تاکسی دارد می آید. . .  

نظرات 8 + ارسال نظر
پرنده تنها چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:18 ب.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

ولی امروز هوا آلودست ...
باشه دختر عمو ...

پینه دوز پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:30 ب.ظ http://pineh-doz.blogsky.com

ممنون که بم سرزدی
پس حق دارم نگران باشم اخه این مطلب زیبا ودهشناکی که نوشتی فقط با دل میشه حس اش کرد نه باگل!
تازه به گلا هم رحم نمیکنن .

ره گذر جمعه 1 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:33 ق.ظ http://shabestan.blogsky.com

به که باید دل بست؟
نقش هر خنده که بر روى لبى میشکفد ـ
نقشه یى شیطانیست
در نگاهى که تو را وسوسه عشق دهد ـ
حیله پنهانیست.

بید قرمز شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:15 ق.ظ http://bideghermez.blogsky.com/

سرود جان لوگوت خیلی باحاله. هیچ وقت فکر نکرده بودم ساعت، می شه شکلی غیر از اونی که همیشه می دیدم داشته باشه! حالا این ساعت زمانو چطوری نشون می ده؟!

این ساعت هم مثل همه ساعتهای دیگه اس٬ ساعتهایی که چه کند می گذرند و گاهی چه سریع.

ارش شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:50 ب.ظ http://arash61.blogsky.com

چرا توی روزهای برفی آدم گریه اش میگیره ....

شب قطبی چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://shabeghotbi.blogsky.com

من اعتماد نمی کنم چون به اندازه ی کافی از همونایی که قبلا اعتمادمو جلب کرده بودن زخمی هستم...دیگه بیخیال این واژه شدم...

احسان پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ق.ظ http://ehsanhakimi.blogsky.com

ممنون که سر زدی .خوشحال شدم. موفق باشی

متین سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:02 ب.ظ http:///http://euthanasia1981.persianblog.com/

بازم که آپدیت نکردی تنبل خان...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد