متولد ماه مهر

بیست و هشتم ماه مهر روز مهمی برای من بود٬ می خواستم همون روز اینا رو بنویسم

اما چشمام درخواست کردن که این کار رو نکنم. بعد از گذشت یک هفته از عمل چشمام

 هنوز توی خونه عینک آفتابی می زنم اما خوبیش اینه که تا چند روز دیگه برای همیشه از

 شر عینک و لنز راحت می شم. راستی . . . راستی می خواستم اعتراف کنم که یکی رو

خیلی دوست دارم٬ اون متولد ماه مهره٬ بیست و هشتم مهر.

آخ٬ چشمام می سوزن٬ منم به جفت چشام می گم هر چی می خواید از حسادت گریه

کنین٬ اون از هر دوتای شما برام عزیزتره.

می خواستم بهش بگم:

آنچه تو را تب دار کند مرا به حریق خواهد کشید و آنچه تو را خراشی دهد مرا در هم خواهد

شکست. اگر می دانستی عشقت چطور مضطربم می کند شاید که خواهان آن نبودی . . .

مادر عزیزم روزت مبارک٬ نه یعنی تولدت مبارک. هرچند که بیست و هشتم مهر برای من روز

توه برای همیشه. . .

نظرات 2 + ارسال نظر
نسیم سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:45 ب.ظ

سلام٬ چه عجب شما آپ کردی! تولد مامانت هم مبارک٬ ایشالا چشاتم زودتر خوب شه.

ئاسو سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:06 ب.ظ http://nawa.blogfa.com

من از تو می مردم
اما تو زندگانی من بودی
تو با من می رفتی
تو در من می خواندی
وقتی که خیابان ها را
بی هیچ مقصدی می پیمودم
تو با من می رفتی
تو در من می خواندی
تو از میان نارون ها ، گنجشکهای عاشق را
به صبح پنجره دعوت می کردی
تو دستهایت را می بخشیدی
تو چشمهایت را می بخشیدی
تو مهرانی ات را می بخشیدی
تو زندگانی ات را می بخشیدی
وقتی که من گرسنه بودم
تو مثل نور سخی بودی
تو لاله ها می چیدی
تو گوش می دادی
اما مرا نمی دیدی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد